آخراشه

ساخت وبلاگ
یه حال و احوالیم که واقعا نمیدونم چمهحوصله کسی رو ندارمهیچی هم خوشحالم نمیکنههیچ کاری هم نمیتونم انجام بدمهمش نگرانم و ناراحت خیلی زود بهم میریزم و عصبی میشماحساس خستگی شدیدی دارم هم جسمی هم مغزیجالب اینجاس ک مشکلی ندارم نه مالی نه کاری..........................................................اینجا تنها جاییه که احساس واقعیمو مینویسم اگه میخای حالم و بدتر کنی نظر ننویس رد شو فقط راضیه دوشنبه هشتم خرداد ۱۴۰۲ 15:36 آخراشه...
ما را در سایت آخراشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parandeazad32 بازدید : 38 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 13:36

چند روزپیش برحسب اتفاق جایی رفتم آقای محترمی هم حضور داشتن حدود 50سالبعد از سلام و احوال پرسی بدون اینکه بدونم کیه یا چیزی بپرسم تا صورتمو دید هر غلطی که کرده بودم وهرگوهی خورده بودم رو بیان کرد یه لحظه رفتم تو فکر یعنی شک کردم که بیخیال بابایه مطلبی ازم بیان کرد و گفت اینم برای اینکه شک کردیهم پرهام ریخته بود ، هم مونده بودم چه خاکی سر بگیرمحالا خوبه کسی آشنا دورم نبود ، بعدشم ندیدم با کسی حرف بزنه نکته برگ ریزان ترش اینجاس که نه کتابی باز کرد نه دعا نویسه بدجوری فکرم درگیرشه راضیه دوشنبه نهم مرداد ۱۴۰۲ 13:13 آخراشه...
ما را در سایت آخراشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parandeazad32 بازدید : 38 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 13:36